معنی از بندپایان
فرهنگ عمید
جانورانی بدون استخوان و با پوستی سخت و بندبند که هر سال پوستاندازی میکنند، مانند حشرات، سختپوستان، و عنکبوتیان،
سخت پوستان
ردۀ بزرگی از بندپایان که روی پوست بدنشان با پوستۀ سخت پوشیده شده، مانند خرچنگ،
رتیل
جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد، دلمک، دیلمک،
حل جدول
تیره عنکبوت
زیرشاخه بندپایان
هیرهها
از بندپایان
هزارپا
رده بزرگی از بندپایان
حشرات
شاخهای از جانوران بیمهره
بندپایان
تیره عنکبوت
بندپایان
واژه پیشنهادی
فرهنگ واژههای فارسی سره
بندپایان
انگلیسی به فارسی
مقطع با بند پای بندپایان
فرهنگ معین
نام عام اکثر بندپایان (خصوصاً رده حشرات و عنکبوتیان و هزارپایان و کرم ها)، کرم. [خوانش: (کُ) (اِ.)]
معادل ابجد
128